آتش و باد…

آنگاه گویایی را از مرگ رهایی بخشید.
پس گویایی آتش گشت و برافروخت.
آنگاه دَم را از مرگ رهایی بخشید.
پس دَم باد گشت و وزیدن آغازید.
آنگاه دریافت که بقای دَم در فنای سخن باشد.
پس باد را بر آتش برتری داد.
«اوپَه ‌نیشَدها یا ودانتا» کهن‌ترین متون مینوی آئین هندو-

آتش و باد
شعله‌ی نارنجی آزاد،
در شگفت از باد،
می زند با آخرین نیروی خود فریاد:
– باد باید بود!
پنجه باید بر درخت و کوه و دریا سود!
تاخت باید!
نغمه‌ی عصیانگری پرداخت باید!
شورشی در پرده‌ی خاموش شب انداخت باید!
باد باید بود!

شعله‌ی نارنجی آزاد
در شکوه بی‌دریغ باد،
رقصان بود.
نرم می‌پیچید.
گرم می‌تابید.
چابکانه سر به دوش باد می‌سایید.
سرکش و تند و پریشان بود.
ای تو روح باد و من آن شعله‌ی بیدار
پرده‌ی خاکستر از پندار من بردار
یا بیافرازم به سوی معبد خورشید،
تا نمیرا مانم و جاوید
یا بپیچ‌ام در پرند خویش،
تا بمیرم در تو بی‌تشویش…
پیرایه یغمایی

 328 total views,  4 views today