پیانو

دی. اچ. لارنس

آرام آرام در شامگاه،
زنی برای من آواز می خواند
و مرا به چشم اندازسال های دورمی برد
تا آنجا که می بینم؛
کودکی در طنین زنگدارسیم ها 
زیر پیانو نشسته
و پاهای کوچک و موزون مادری را
که لبخند بر لب می خواند، می فشارد.

بی آنکه بخواهم،
تسلط موذیانه ی آواز،
مرا به گذشته تسلیم می کند
تا جایی که قلبم برای آن وابستگی ها
زار می زند. 

غروب یکشنبه های قدیمی در خانه …
بیرون زمستان است.
سرودهای مقدس در فضای گرم اتاق نشیمن،
و طنین پیانو که به ما جهت می دهد.

اکنون چه بیهوده است
که خواننده با تمامی احساسش،
به روی پیانوی بزرگ و سیاه می کوبد،
و هیاهو به راه می اندازد.
فریبندگی روزهای کودکی مرا فرا گرفته
و بزرگسالی ام در سیلاب خاطره
سقوط کرده
و من مثل کودکی، برای گذشته
گریه می کنم …

درباره ی شعر پیانو

پیانو داستان باز گشت به گذشته و دیدار با یاد های کودکی است و گو اینکه ازسه بند جدا گانه ساخته شده ودرهر بند احساس متفاوتی جاری است، اما هر سه بند با زنجیری نامریی که در ساختمان احساسی شعر وجود دارد، به یکد یگر مر بوط می شود.
طنین این شعر درست مثل طنین نواختن یک سونات است که با آرامی آغاز می شود، درمیانه اوج می گیرد، ودرپایان با تأثیر شگفت انگیزی شاعر و خواننده را در خود غرق می کند.
دراین شعر راوی سعی دارد از همان آغاز، آرامشی ساختگی به فضای شعر آوارکند که برآرامش دوران کودکی چیره شود.
اواین آرامش را با بزرگ نوشتن تمام حروف کلمه ی SOFTLY مؤکد می کند. اما هرچند می کوشد که آن را تا پایان شعرحفظ کند، موفق نیست. از این رو بی آنکه خود بخواهد – نا گزیر می شود که به فضای موذیانه‌ی بند دوم تسلیم شود. پس به یادهای دور دست خود باز می گردد که سرشار از امنیت و مهربانی است.
و می بیند مادری را که با عشقی مؤمن آواز می خواند،
و می شنود آوازهاِی دسته جمعی را که نشانگر هماهنگی ‌ها ست،
و احساس می کند گرمای مطبوع اتاقی را که به زمستان سرد بیرون پوزخند می زند.
و اینجاست که دیگرکوبش پرحرارت نوازنده در کوبش لحظه لحظه‌ی یادهایش که از هرسو به او هجوم آورده‌اند، بیرنگ می شود. و آن آرامش ساختگی آغاز کار ویران می گردد. مردانگی اش در سیلاب خاطره‌ها سقوط می کند و او چونان کودکی برای آن روزگار آرام از دست رفته زار می زند.
شعر پیانو نمایش ستیزه و کشمکش شاعری است که نمی خواهد به یادهای گذشته تسلیم شود، اما می شود و خواننده را نیز در این ستیزه شرکت می دهد وبا خود به سفر می برد و در خاطره‌ها غرق می کند.
پیرایه یغمایی
.

درباره ی شاعر

by Lady Ottoline Morrell, vintage snapshot print, 29 November 1915


دیوید هربرت لارنس David Herbert Lawrence  شاعر ونویسنده‌ ی انگلیسی در سال ۱۸۸۵ زاده شد .

او چهارمین فرزند از پنج فرزند یک خانواده‌ی متوسط بود .
۲۶ ساله بود که مادرش را، که بگونه‌ای شگفت و غیر طبیعی دوست می‌داشت، از دست داد واین اتفاق اندوهی سنگین بر روان او آوار کرد. اما چند هفته بعد از مرگ مادر، نخستین اثر خود را به نام The White Peacock را به چاپ رسانید.
لارنس در طول زندگی خود به سفر‌های بسیاری رفت و سرزمین‌های شگفت انگیزی چون مکزیک و استرالیا و ایتالیا براحساس شاعرانه‌ی او اثری عمیق گذاشتند.
وی درسال ۱۹۲۵برای همیشه به اروپا باز گشت ودر ۱۹۲۸داستان Lady Chatterley’s Lover را انتشار داد و سر انجام پس از انتشار این داستان که آخرین و معروف ترین کار وی به شمار می‌آید در سال ۱۹۳۰ در چهل وپنج سالگی چشم ازجهان فرو بست .از دی.اچ. لارنس افزون بر داستان‌ها و سفر نامه‌ها در حدود هزار قطعه شعر باقی مانده است که همه از احساسی واقعی برخوردارند. پیانو یکی از معروف ترین کارهای آغازین اوست که گو اینکه ظاهرا ً ساده به نظر می رسد اما حاوی نکات ظریفی است.

Piano
By D. H. Lawrence

Softly, in the dusk, a woman is singing to me;
Taking me back down the vista of years, till I see
A child sitting under the piano, in the boom of the tingling strings
And pressing the small, poised feet of a mother who smiles as she sings.

In spite of myself, the insidious mastery of song
Betrays me back, till the heart of me weeps to belong
To the old Sunday evenings at home, with winter outside
And hymns in the cosy parlour, the tinkling piano our guide.

So now it is vain for the singer to burst into clamour
With the great black piano appassionato. The glamour
Of childish days is upon me, my manhood is cast
Down in the flood of remembrance, I weep like a child for the past.

 

 

 

 506 total views,  4 views today