بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد …

غزل شماره ی ۶۴۹  از کلیّات دیوان شمس، مطابق نسخه ی تصحیح شده ی استاد بدیع الزمان فروزانفر

اشاره ها:
بیت ۱-  از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد: تمامی غزال تصویری است از تجلّیات وجودی انسان کامل که معنی دهنده و معیار کاینات است و آینه ی وجودِ حق. مولانا، به هیچ روی به نظریه ی انسان کاملِ ابن عربی، با آن چه در منظومه ی فکری او وجود دارد، نظر ندارد. آن چه او در این جا اراده کرده است همان نقش روحانی پیر یا مرشد یا ولی است. استاد شفیعی کدکنی در “غزلیات شمس تبریز”، چاپ دوم ۱۳۸۷. خانم آنه ماری شیمل هم در تفسیری کوتاه بر این غزل می نویسد تمامی این حالاتِ روحی به برکت وجود شمس تبریزی است.

بیت ۶ – خرد باز برآمد: عقل در مفهوم کلی آن که چیزی است نزدیک به کلمه ی الاهیّه ظهور یافت.
بیت ۹ –  مخدومی: کلمه ای است برای احترام در یاد کردن از افراد به کار می رود مثل حضرت و جناب. مخدوم کسی است که او را خدمت کنند و یای آخر کلمه می تواند یای متکلم باشد یعنی «مخدوم من» یای مصدری باشد ؛ در آن صورت مخدومی برابر «خدمت» خواهد بود که قدما در خطابات خود آن را به جای حضرت به کار می برده اند: «خدمت جامی» یعنی « جناب یا حضرت جامی» . این که یای آخر مخدومی یای مصدری باشد از مقایسه ی با کلماتی نظیر خواچگی» روشن می شود. قدما « خواجگی» را نیز در خطابات خود به جای حضرت و جناب به کار می برده اند.

متأسفانه همه ی سایت هایی که این غزل را  ثبت و ضبط کرده اند، در بیت هشتم به جای کلمه ی (گدازید)، (گذارید) نوشته اند  که غلط است.

و اینک غزل:
بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد

چون باز که برباید مرغی به گه صید
بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد

در خود چو نظر کردم خود را بندیدم
زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد

در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم
تا سر تجلی ازل جمله بیان شد

نه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد
کشتی وجودم همه در بحر نهان شد

آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد
و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد

آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف
نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد

هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گدازید و در آن بحر روان شد

بی دولت مخدومی، شمس الحق تبریز
نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد

 1,656 total views,  4 views today