عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها ….

غزل شماره ی ۱۳۲ از کلیّات دیوان شمس،
مطابق نسخه ی  تصحیح شده ی استاد بدیع الزمان فروزانفر

غزل زیبایی در مناظره ی عقل و عشق

و اینک غزل:
در میان پرده ی خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بی‌چون کارها 

عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها

عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او بازارها

ای بسا منصورِ پنهان، ز اعتماد جان عشق
ترک مِنبرها بگفته برشده بر دارها

عاشقان دُردکش را در درونه ذوق‌ها
عاقلان تیره دل را در درون انکارها

عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها

هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن
تا ببینی در درون خویشتن گلزارها

شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها

 1,364 total views,  8 views today