ما یک همشهری داشتیم ….

مگر می شود اسفند بیاید و برود و ما دیداری با پرویز فنی زاده نداشته باشیم؟
پرویز فنی زاده نمرد، پر کشید و داغ خودش را به دل سینمای ایران گذاشت. دیگر هیچکس در سینمای ایران نمی تواند « مش قاسم» بشود، « ملیجک» بشود و راستی دیگر چه کسی می تواند زیر چتر«بوف کور» قد بلند کند؟ و در رگبار«آقای حکمتی» بشود تا هر وقت که آسمان گریه می کند، او را بینیم ؟
از مش قاسم چه باید گفت؟ چه باید گفت که فنی زاده با آن شلوار سیاه، پیراهن یقه حسنی و جلیقه و کلاه لبه دار سربازی، با ریش رو به پایین با آن تکیه کلام های « دروغ چرا؟ تا قبر آ،آ،آ،آ …» و « ما یک همشهری داشتیم …» هنوز مثل ستاره در ذهن مردم می درخشد.
راستی چه باید گفت؟
او در این مجموعه، گاه کمدی را آنچنان به ملودرام تبدیل می کند که بیننده تحت تأثیر یک جریان واقعی قرار می گیرد. مثل آن صحنه ای که دارد شرح عاشق شدن یکی از همشهری هایش را واگویه می کند و اجرا را مخصوصا ً آنجا که می گوید:

– پنداری دوووووود شد، رفت به هوا… ، آنچنان سرشار از احساس بیان می نماید که بیننده شک نمی برد که دارد شرح عاشقی خودش را می دهد.
او ۴۲ سال زندگی کرد و تا پایان عمر دست از بازیگری نکشید.
آخرین نفس هایش را هم در فیلم «اعدامی» کشید که تا پایان هم نکشید.
نقش او را به «رضا کرم رضایی» دادند که شباهتی به فنی زاده نداشت و نتوانست، اصلاً نتوانست.

آری … پرویز فنی زاده نابغه ای بود که پنداری دوووووود شد، رفت به هوا… و نبودنش حسرت همیشگی هنر سینما و تئاتر ایران خواهد بود.
———
این پست را به روان مادرم «تمیمه یغمایی » پیشکش می کنم که بازیگر محبوبش فنی زاده بود که اگر از سر شام شبش هم می گذشت، امکان نداشت از سریال «دایی جان ناپلئون» و «سلطان صاحب قران» بگذرد. فیلم رگبار را هم با هم دیدیم. سینمایی کنار خانه اش بود (سینما ماندانا) که این فیلم را آورده بودند و او تا پیش از اینکه با هم برویم، چند بار خودش تنهایی رفته بود و به گفته ی خودش هر بار از بازی آقای حکمتی بیشتر خوشش آمده بود. خیلی عجیب است که مرگش با مرگ پرویز فنی زاده در یک روز و یک ماه و یک سال اتفاق افتاد. چهارم اسفند ماه ۱۳۵۸. او (مادرم را) همان روز چهارم به خاک سپردند و فنی زاده را روز پنجم اسفند. و مزار هر دو به فاصله ی دو متری از هم قرار دارد. یاد هر دوی آنها شاد باد که برای من به یکسان دوست داشتنی و عزیز بودند. عاشقانه زیستند و عاشقانه مُردند، زیرا که :

عاشقانه باید زیست،عاشقانه باید مرد
غم اگر که در تقدیر، عاشقانه باید خورد

پیرایه یغمایی

 394 total views,  4 views today