آن میر دروغین بین

غزل شماره ی ۱۳۱۷ از دیوان کلیّات شمس تبریزی 
با تصحیح استاد فروزانفر

اشاره ها:

این غزل تصویری است از حالت انسان در برابر مرگ( چون منکر مرگ است او ، گوید که اجل کو؟، کو؟)
و چنانکه در بیت هفتم مولانا به رمز گشایی قهرمان می پردازد، عملاً در هجو و هجای انسان است و غرور او
در تمامی کلمات قافیه برای تحقیر از (ک)، نشانه ی تصغیر استفاده شده.
میر دروغین کنایه ازانسان و مجموعه ی تعلقات مادی اوست.

بیت ا- : شنگینک و منگینک تصغیر شنگین و منگین است/ با اینکه شنگ و منگ هر دو بطور جداگانه دارای معنی است ( شنگ : شاد و شوخ چشم و منگ : بیخود و لایعقل)، مولانا با افزودن «ین» به آخر شنگ و منگ نوعی مبالغه در جنبه ی وصفی آنها ایجاد کرده است و با تصغیر آنها مقصود خویش را به کمال رسانده. شبیه این کار را با کلمات سنگین و جنگین نیز کرده ، چنانکه در غزلی دیگر می گوید:
افتاد دل و جانم در فتنه ی طرّاری / سنگینک و جنگینک سر بسته چو بیماری

بیت ۳ : سبلت: سبیل، کنایه از غرور و تکبر

بیت ۴ : مفرش: کنایه از تخت سلطنت است

بیت ۴ : نهالینک : از کلمه ی نهالین + ک تصغیر درست شده یعنی نهالی کوچک ( نهالی، یا نهلی )، تُشک کوچک را می گویند.

اشاره ها برگرفته ازغزلیات شمس تبریز با گزینش و تفسیر دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ج۱ / غزل ۴۷۰

و اکنون غزل :

آن میر دروغین بین ، با اسبک و با زینک
شگینک و مَنگینک ، سر بسته به زرینک

چون منکر مرگست او ، گوید که : اجل ، کو ؟ کو ؟
مرگ آیدش از شش سو ، گوید که : منم اینک !

گوید اجلش کای خر ، کو آنهمه کرّ و فرّ
وان سبلت و آن بینی ، وان کِبرَک و آن کینک

کو شاهد و کو شادی ؟ ، مفرش به کیان دادی ؟
خشت است تو را بالین ، خاک است نهالینک !

ترک خور و خفتن گو ، رو دین حقیقی جو
تا میر ابد باشی ف بی رسمَک و آیینک

چون مرد خدا بینی ، مردی کن و خدمت کن
چون رنج و بلا بینی ، در رخ مفکن چینَک

این هجو من است ای تن ، وان میر منم هم من !
تا چند سخن گفتن از سینَک و از شینَک

شمس الحق تبریزی ، خود آب حیاتی تو
وان آب کجا یابد ، جز دیده ی نمگینک؟

 1,133 total views,  2 views today