غزل شماره ی ۳۰۲۲
از روی کلیات شمس تبریزی با تصحیح استاد فروزانفر
اشاره ها:
بیت ۲- نَک : مخفف اینک
بیت ۷- شرابات: شربت ها / این واژه در مثنوی هم چندین جا به کار گرفته شده از جمله:
چرب و شیرین و شرابات ثمین
دادش و بس جامه ی ابریشمین
بیت ۸- هَلا : حرف ندا باشد برای آگاهاندن
بیت ۱۱- صد مَرده: به اندازه و به کفایت صد مرد
و اینک غزل
گفت مرا آن طبیب: رو تُرُشی خوردهای
گفتم: نی، گفت: نَک رنگ ترش کردهای
دل چو سیاهی دهد، رنگ گواهی دهد
عکس برون میزند، گر چه تو در پردهای
خاک تو گر آب خوش، یابد چون روضهای است
ور خورد او آب شور، شوره برآوردهای
سبز شوند از بهار، زرد شوند از خزان
گر نه خزان دیدهای، پس ز چه رو زردهای؟
گفتمش: ای غیب دان، از تو چه دارم نهان
پرورش جان تویی، جان چو تو پروردهای
کیست که زنده کند، آن که تواش کشتهای؟
کیست که گرمش کند؟ چون تواش افسردهای
شربت صحت فرست، هم ز شرابات خاص
زان که تو جوشیدهای، زان که تو افشردهای
داد شراب خطیر، گفت: هَلا این بگیر!
شاد شو ار پرغمی، زنده شو ار مردهای
چشمه بجوشد ز تو، چون ارس از خارهای
نور بتابد ز تو، گر چه سیه چردهای
خضر بقایی شوی، گر عرض فانیی
شادی دلها شوی، گر چه دل آزردهای
کی بشود این وجود، پاک ز بیگانگان
تا نرسد خلعتی، دولت صدمَردهای
گفت درختی به باد: چند وزی؟ باد گفت:
– باد بهاری کند گر چه تو پژمردهای
541 total views, 2 views today