گفتگو با پیرایه یغمایى
- «اولینها» اولین کسانی هستند که جسارت بیشتری دارند، برای اینکه قدم به یک دنیای مجهول میگذارند، قدم به یک راه ناشناخته و ناهموار که تا بحال کسی نرفته و در آغاز کار خودشان هم نمیدانند که با چه دشواریهایی روبرو خواهند شد. علیالخصوص که این “اولینها” از زنان باشند و محصور در انبوهی از سنتها و قیدوبندهای جامعه. با خانم “پیرایه یغمایى” پژوهشگر، شاعر و مقالهنویس که درباره آغازگران و یا “اولینها” در میان زنان هنرمند، مبارز و اندیشمند ایرانى کار و پژوهش کردهاند، به گفتگو نشستیم.
دویچهوله: خانم یغمایی، در مقالهای بنام «زن شرقی، شاید آن حقیقت سبز» شما به جمعآوری نام و نشا پارهای از زنان مبارز و اندیشمند ایرانی پرداختهاید. انگیزه شما از جمعآوری این مجموعه چه بوده؟
یغمایی: فکرمیکنم اولینها اولین کسانی هستند که جسارت بیشتری دارند، برای اینکه قدم به یک دنیای مجهول میگذارند. قدم به یک راه ناشناخته و ناهمواره که تا بحال کسی نرفته و حتما در آغاز کار خودشان هم نمیدانند که با چه دشواریهایی روبرو خواهند شد و حتما نمیدانند که آیا این راه آنها را به آرمانهای نهایی خواهد رساند یا نه. اینکه آنها خطر میکنند و جرات هزینه میکنند امتیاز مختصری نیست. در حقیقت اولینها کسانی هستند که ابتکار بخرج میدهند و بعدیها کسانی هستند که اقتباس میکنند و میان ابتکار تا اقتباس فاصلهی بسیاریست و دیگر اینکه، من فکر میکنم بر دنیای ذهنی اولینها، یک روان عاشق و شورمند حکومت میکند.
دویچهوله: خانم یغمایی، شما چه معیاری برای انتخاب این زنان داشتهاید؟
یغمایی: چون من خودم در کار شعر و ادبیات هستم، بیشتر به مسایل شاعرانه و هنری فکر کردم.
دویچهوله: ممکن است به نمونههایى از زنانى که معرفى کرده اید اشاره کنید؟
یغمایی: اولین بازیگر زن ایرانی، نخستین زنی که روز ۸ مارس را جشن گرفت، نخستین خواننده زن ایرانی، نخستین زن شاعر که دیوان چاپ کرد و این خیلی برای من عظیم بود که در قرن هشتم یک خانمی اینکار را بکند، نخستین زن دریانورد در ایران، نخستین شاعرهی ایران «رابعه»…
دویچهوله: خانم یغمایی، شما گفتید اولین زنی که بمناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن، این مراسم را در ایران جشن گرفت. این اولین زن چه کسی بود؟
یغمایی: نخستین زنی که روز ۸ مارس را در ایران جشن گرفت خانم «روشنک نوعدوست» بود. روشنک نوعدوست در ۲۳ سالگی یک انجمنی بنام «پیک سعادت نسوان» در انزلی برای زنان تاسیس کرد و این انجمن برای نخستینبار در سال ۱۳۰۱ روز ۸ مارس را در انزلی جشن گرفت. هرچند اعضای انجمن را بعد از جشن به زندان انداختند، اما تاثیر این برنامه آنقدر شدید بود که از انزلی به تهران کشیده شد، چنانچه در سال ۱۳۰۶ هم «سازمان بیداری زنان» در تهران همین روز را جشن گرفت و در این جشن یک نمایشنامهای بنام «دختر قربانی» اجرا شد.
دویچهوله: شما خود از یک خانواده فرهنگی هستید و در مطلبتان نیز اشاره کردهاید به نخستین بانوى روزنامهنگار ایرانی. این زن چه کسی بود؟
یغمایی: نخستین بانوی روزنامهنگار که یک نشریه ویژهی زنان درست کرد خانم صدیقه دولتآبادی بود که یک نشریه آگاهگرانهای بنام «زبان زنان» در اصفهان برای زنان انتشار داد و زنان را به حق اجتماعی خودشان هوشیار کرد. البته پیش از «زبان زنان» نشریههایی برای زنان چاپ میشد، اما این نشریهها فقط راه و رسم بچهداری، پختوپز، درز و دوز، رفتوروب را به زنان یاد میداد و در حقیقت ادامهی همان زندگی محقرانه زنان در چارچوب خانه بود. نشریه «زبان زنان» جور دیگری عمل کرد و زنان را او آگاه کرد و در این نشریه فقط هم آگاهیهای مربوط به زنان چاپ میشد و برای دختران دانشآموز هم تخفیف کلی داشت. اما، بعد از انتشار ۷۵ شماره از این نشریه مردان معتصب اصفهان در آن زمان شروع به آزار و اذیت کردند و کار به سنگباران دفتر مجله و تهدیدهای شخصی و خانوادگی رسید. بناچار خانم صدیقه دولتآبادی به تهران مهاجرت کرد و این نشریه را در تهران تا ۲ سال دیگر، یعنی تا سال ۱۲۹۹ ادامه داد. از نظر مورخان مشروطه نشریه «زبان زنان» یک نشریه بسیار جنجالی بشمار میرود، چون با جسارت تمام در مقابل نفوذ انگلیس در ایران ایستادگی و مقاومت میکرده است.
دویچهوله: خانم یغمایی، برگردیم به دنیای شعر و هنر. شما از نخستین شاعره و همینطور از اولین بازیگر زن ایرانی صحبت کردید. اینان چه کسانی بودند؟
یغمایی: نخستین بازیگر زن ایرانی خانم «صدیقه سامینژاد» هست که در سال ۱۳۱۲ با بازی موفق خود در فیلم «دختر لر» که توسط “عبدالحسین سپنتا” در هندوستان ساخته شد به روی صحنه آمد. صدیقه در سال ۱۲۹۵ در بم بدنیا آمد، در ۱۳ سالگی به همسر مردی بنام «دماوندی» درآمد و با او به هندوستان رفت. در آن دوره سپنتا هم برای ساختن فیلم «دختر لر» در هندوستان بود و چون دماوندی راننده شخصی تهیهکنندهی فیلم بود، سپنتا صدیقه را دید و از او خواهش کرد که در نقش «گلنار» روی صحنه برود. صدیقه قبول کرد. کار ساختن فیلم «دختر لر» هفت ماه طول کشید. بعد از آن صدیقه در فیلم «شیرین و فرهاد» هم بازی کرد و پس از ۱۸ سال، در حالیکه از دماوندی جدا شده بود، به ایران بازگشت. اما در ایران با اعتراض و برخوردهای شدید خانوادهاش بعلت بازی در فیلم روبرو شد. پس، سرخورده از این ماجراها ناگزیر شد که خودش را مخفی بکند. صدیقه پس از دماوندی چندی هم به همسری «نصرتاله محتشم» درآمد و بعد از محتشم نیز، همسر دیگری گرفت. اما در هر سه ازدواج خود با شکست روبرو شد و چون فرزندی هم نداشت ناچار شد که بیشتر عمرش را در تنهایی و بیکسی بسر ببرد. «صدیقه سامینژاد» در سال ۱۳۴۹ در مقابل دوربین «محمد تهامینژاد» برای فیلم مستندی در مورد سینمای ایران نشست و بر مصائبی که در اینمدت بر او رفته بود دردمندانه گریست. مرگ صدیقه در ۱۳۷۶، یعنی ۸ سال پیش و در سن ۸۱ سالگی اتفاق افتاد. وی در بهشت زهرا بخاک سپرده شد، در حالیکه بسیاری از مورخان سینما فکر میکردند که او سالهاست مرده است.
دویچهوله: در مورد اولین زن هنرپیشه ایرانی صحبت شد. جا دارد که به نخستین زن شاعر ایرانی هم اشاره بکنیم. شما در این مورد هم مطلبی را جمعآوری کردهاید.
یغمایی: سپاس دارم از اینکه شما با علاقه این مطلب را دنبال میکنید. نخستین شاعر زن ایرانی، «رابعه» است که چونان ماه بدری بر تارک قرن چهارم میدرخشد. از رابعه هرچند که بجز چند غزل و تعداد کمی رباعی چیزی بیشتر باقی نمانده، اما همین اندک گواهی میدهد که شعر او تا چه اندازه زلال و گواراست. داستان زندگی رابعه که بخاطر عشق محکوم به مرگ شد ضربآهنگی بسیار محزون دارد. رابعه را بر گرمابهای داغ رگ زدند و او در آخرین لحظههای زندگیاش واپسین غزلهای خود را با خون بر دیوارهای بخارگرفتهی گرمابه نوشت و هزاران حیف که این آخرین احساسهای شاعرانه به بهانهی پاکدامنی و پرهیز شسته شد، تا تاوانی باشد بر اصالتهای خانوادگی. من همیشه برای زندگی رابعه در خلوت خودم گریه میکنم.
دویچهوله: خانم یغمایی، شما برای جمع آورى کارتان چطور این منابع را بدست میآورید؟
یغمایی: منابع را از اینطرف و آنطرف بدست آوردهام. دشوار بود، ولی چون خودم علاقه داشتم بروم دنبال این برنامهها . از رابعه در تاریخ ادبیات ما چیزی هم باقی نمانده است. مثلا از خانم بازیگر چیزی باقی نمانده است. مجلهی «رهآورد» چیزهایی در مورد خانم سامینژاد نوشته بود. از «قمرالملوک وزیری» که نخستین زن خوانندهی ما هست که امسال برابر است با صدمین سال تولدش و واقعا جا دارد از این بزرگ زن بسیار زیباتر از اینها گفته بشود، به دشواری مطلب فراهم کردم، حتا، به کتابهای تصنیف هم مراجعه کردم و از پانویسهای کتابهای تصنیف هم استفاده کردم. با اینکه قمر یک زن بزرگیست، اما من نمیدانم چرا اینقدر کم از او گفتهاند، فقط تازگیها خانم «فرحناز شریفی» فیلمی از زندگی او ساخته بنام «صدای ماه» که آن انگیزهای شد که من برگردم به زندگی قمر.
دویچهوله: در اینجا این سوال مطرح مى شود که انگیزه اصلی شما برای جمعآوری تاریخ اولین زنان در ایران، اولین زنان در زمینه هنر و ادبیات و یا در زمینههای دیگر چه بود، چه عاملی باعث شد که خود شما علاقمند به این جمعآور یبشوید؟
یغمایی: من واقعا خوشم آمد از جسارت اینها. خیلی دوست داشتم دشواریهایی را که اینها به جان خریدند و مبارزه و مقابله کردند. مثلا، شما فکر کنید، قمر آن دوره بدون حجاب روی صحنه ظاهر شد و با اینکه در کنسرت اول دستگیرش کردند و از او تعهد گرفتند که دیگر اینکار را نکند، ولی بازهم روی صحنه رفت، آواز خواند، بدون حجاب هم خواند. اینها برایم جالب است، یک زنی که اینجوری میشکافد این اجتماع را و میرود داخلاش قرار میگیرد، خطر میکند. خیلی برایم جالب بود و جذابیت زیادی داشت. خیلی از زنهای دیگر هم هستند که میتوانند جزو اولینها باشند، ولی ردپا ازشان نمانده است. مثلا، شما فکر کنید، این خانم «شمس کسمایی» جزو اولین کسانیست که میشود گفت در دورهی ابوالقاسم لاهوتی اقدام کرده به سرودن شعر نو، پیش از نیما، ولی از این خانم هیچی نمانده است. با اینکه زمان مرگش هم چندان پیش از این نیست، یا «جهانملک خاتون» که در قرن هشتم دیوان درست کرده بود. خود این مسئله اصلا برای من خیلی عظمت دارد که یک زنی در دورهای که حافظ بوده، در دورهای که تازه بعد از آن وقتی زنهای شاعر شعر میگفتند از تلخصهای محقرانهشان معلوم بود که چقدر اینها در بند و بستاند. تلخص زنان یا ملولی بوده یا کنیزی و یا فانی. اصلا تخلصهایشان آنقدر محقرانه است که نشان میدهد این زنها واقعا چه جوری زندگی میکردند. مثلا، حالا، یک زنی در دورهی حافظ بیاید و اقدام به جمعآوری شعرهایش بکند و دیوان درست بکند که دیوانش هم اصلا توی ایران نیست. دیوان «جهان ملک خاتون» در فرانسه است. ۲ نسخه هست و هر دو هم در فرانسه. شعرهایش بینهایت زیباست.
دویچهوله: شما به این مسئله اشاره کردید که کتاب «جهان ملک خاتون» را فقط میتوان در موزهی فرانسه پیدا کرد. شما هم براى جمع آورى اطلاعات خود در مورد این زنان به موزهها یا آرشیوها مراجعه میکنید؟
یغمایی: دیوان «جهان ملک خاتون» را روانشاد «سعید نفیسی» به خانم «پروین دولتآبادی» که ایشان هم از شعرای بزرگ هستند، چند سال پیش، پیشنهاد کردند که این را یک بررسیای بکنند. من «جهان ملک خاتون» را از طریق کتاب خانم پروین دولتآبادی، که واقعا دورد به ایشان، من از آن طریق شناختم و خیلی برایم شگفتانگیز بود، بخاطر اینکه «جهان ملک خاتون» اصلا یک شاعر معمولی نیست، شاعریست که کاملا احساسات عاشقانه خودش را در آن دوره گفته است و از شعرهایش معلوم است که اصلا این شعر شعری زنانه است. برخلاف خانمهای شاعر دیگری که معشوقهیشان را زن تصور میکردند و مردانه شعر میگفتند، اصلا جهان ملک شعرش زنانه است. مثلا یک بیتی دارد که میگوید، “در میان من و تو پیرهنی مانده بجا / با کنار آی که آنهم ز میان برخیزد”. ببینید، وقتی یک زن در قرن هشت چنین شعری بگوید، خوب، عجیب است دیگر.
دویچهوله: خانم یغمایی با سپاس از اینکه وقت در اختیار ما گذاشتید.
559 total views, 4 views today