بچه های نسل اینترنت و گِیم
پیش از اینها بچه ها اینهمه تنها نبودند. دور هم جمع می شدند.بازی های دسته جمعی و گروهی داشتند این بازی های ویژه گی های خاصی داشت.
اول اینکه گروهی بود، یعنی همه ی بچه هایی که دور هم نشسته بودند، در آن شرکت داشتند.
دوم اینکه شاد بود، بچه ها با هم دست می زدند و شعرهای ریتمیک می خواندند.
سوم اینکه بعضی از آنها اصلاً نمایشی بود، یعنی بچه ها باید ادا یا صدای شخص یا حیوان یا چیزی را که معرفی می کردند، در بیاورند
وعلاوه بر همه ی اینها دارای پیام بود، یعنی چیزی را به بچه یاد می داد. مثل همین شعر (مرد غریبم زی پمبه= زی پنبه). همین شعری که ممکن است به نظر ما مسخره بیاید، اما با زیبایی خاصی شغل افراد را به بچه ها معرفی می کرد . چون اصلاً شیوه ی بازی این بود که بچه ها هر کدام کاره ای بشوند، یعنی شغلی در بازی انتخاب کنند و نمایش آن شغل را هم بدهند و شعر مربوط به آن شغل را بخوانند. مثلاً یکی فراش می شد و سر و کارش با جارو بود، یکی عطارمی شد و سر و کارش با زیره بود، یکی بقال می شد، سرو کارش با شیره بود، به همین ترتیب بنّا با زنبه/ پنبه زن (حلاج) با پنبه/ نجار با رنده / و چون بچه می شد، سر و کارش با خنده بود، توجه بفرمایید:
از فراشاست جارو/از علافاست پارو/ از بقالاست شیره/ از عطاراست زیره
جارو و پارو و شیره و زیره، زی پمبه/ مرد غریبم زی پمبه/ از راه رسیدم زی پمبه
و دوباره مشاغل دیگر:
از بناهاست زَنبه/ از حلاجاست پنبه / از نجاراست رنده / از بچه هاست خنده
زنبه و پنبه و رنده و خنده زی پمبه/ مرد غریبم زی پمبه/ از راه رسیدم زی پمبه
و به همین ترتیب همه ی مشاغل و ابزار آن را به بچه ها آموخته می شد، شادی هم اصلاً فراموش نمی شد، وزن و قافیه هم در این میان جای خود داشت و ذهن و روح بچه ها را موزون و میزان می کرد.
اما حالا چه؟ واقعاً نمی خواهم مقایسه کنم، اما حالا بچه ها چه یاد می گیرند؟ اصلاً چه کیفی از بچگی شان می کنند؟
– هیچ!
بچه ای که ازتوی کالسکه بازی های کامپیوتری می کند ، دیگر بچگی ندارد،
بچگی و بزرگی اش از توی همان کالسکه به هم وصل می شود.
پیرایه یغمایی
1,604 total views, 4 views today