یک کامنت در فیس بوک برای یک دوست شاعر
شعر یک گزارش نیست، یک معما نیست، یک قضیه ی ریاضی نیست، یک داستان هم نیست، بلکه اتفاقی است که در زبان می افتد. اجزای این اتفاق پیش از تولد شعر در ذهن شاعر وجود داشته، اما به هم مربوط نبوده اند.
آن اتفاق که شعر باشد همه ی اجزا را به هم نزدیک و با هم هم ریتم و هم طنین می کند. این درست شبیه اتفاقی است (خوب یا بد) که در یک خانواده می افتد و باعث می شود افراد آن خانواده هر جایی که هستند بیایند و در یک جا جمع شوند و با هم همدل گردند و آن وقت میان شان ظرافت هایی به شکل گویش و کُنش ایجاد می شود.در شعر این ظرافت ها به شکل واژگان، طنین واژگان ،چیدمان واژگان، حسآمیزی، آواشناسی و چیزهای دیگر وجود دارد که در این مرحله ناقد باید آنها را بشناسد و با آگاهی و با ظرافت های شاعرانه با آنها برخورد کند.
دیگر اینکه ناقد نمی تواند و نباید شعر را با دو جمله « خوب بود» ، یا « خوب نبود» تأیید یا انکار کند. و اگر چه هر ناقدی از زاویه ی احساس و اندیشه ی شخصی خودش با شعر برخورد می کند، اما سزاوارتر است که دیدگاه خودش را بیان دارد ، چرا که دیدگاه شخص نقد کننده برای خوانندگان آن شعر به بسیاری ارزشمند خواهد بود.
دیگرتر اینکه به روایتی گفته شده که داستان نویسی مثل راه رفتن بر صفحه ی کاغد است و سرایش شعر مثل رقصیدن بر صفحه ی کاغذ . بنابراین مسئولیت بزرگ ناقد اینجاست که بتواند با شعر مورد نظر بر صفحه ی کاغذ دست افشانی کند، حتا اگر سوگوارانه ای اندوهگین باشد باید پا به پای ریتم کلمات ، حرکات ذهنی داشته باشد و کاملا ً با شعر ارتباط تنگاتنگ برقرار کند.
و دست آخر وایاوای بر نقدی که ناقد در آن فقط جوانب شخصی خود – اعم منفی یا مثبت – را در نظر داشته باشد که خیانتی است عظیم به هنر شعر و نیز به هنر نقد
پیرایه
2,386 total views, 2 views today