شعر آن رفیق، آن یار،آن معشوق،آن همسر، آن فرزند، آن همدم و آن عشق جاودانه ای است
که هرگز به من خیانت نکرده، به من پشت نکرده، به من بی حرمتی نکرده، مرا ترک نکرده ، دل مرا نسوزانده ،مرا به آتش نکشیده .
همیشه با من بوده ، همراه من در سختی ها در بدبختی ها، درسوگ ها ، در سورها ، در خیابان ها هنگامی که با شتاب و گریه کنان می دویدم ، در گوشه ی اتوبوس وقتی با اندوه سر به شانه اش می گذاشتم، در شب های بی خوابی وقتی یادها دوره ام می کردند، در شادمانی سفرهای طولانی از استرالیا به ایتالیا، در بازگشت های غمگنانه ، همیشه با من بوده.
همیشه در من بوده ، همیشه دستم را گرفته، همیشه آرامم کرده ،همیشه خرسندم کرده، گاه من از او رنجیده ام، اما او هرگز از من نرنجیده ، گاه من او را فراموش کردم، اما او هرگز فراموشم نکرده، گاه من به او بی اعتنا بودم، اما او هرگز بی اعتنایی ام را به دل نگرفته . شعر برای من این است، شگفت ترین سرمایه ای که درتقدیریافته ام
ای عشق جاودانه ی من، ای شعر!
باز این منم که سوی تو می آیم
باز این منم که گونه ی خیسم را
بر گونه های سبز تو می سایم
تنها تویی که در دل این غربت
دست مرا به حوصله می گیری
تنها تویی که در شب تاریکم
روشن ترین نشانه ی تقدیری
…….
۱- غزل ها
۲- مثنوی ها
۳- رباعی ها و دوبیتی ها
۴- شعرهای نو (نیمایی)
۵- شعرهای سپید
۶- چارپاره ها
۷- شعرهای قدیمی
۸- شعرهای کودکان
1,198 total views, 4 views today