کودک و بازی

این شعر را با چند ترانه ی برای برنامه ی یونیسف در ایران سرودم
هنرمند عزیر کمال طراوتی بر آن آهنگ پرشوری گذاشت
و گویا درشب اجرا در تالار وحدت غوغایی به راه انداخته و همه را و بویژه یونیسفیان را به شور و شوق واداشته است
بچه ها هم هنگام اجرا انگار که سنگ تمام گذاشته بودند (مخصوصاً آقاگرگه با ماسک گرگی اش
من در سیدنی بودم و اصلاً کار را از طریق فکس برای آقای طراوتی فرستادم(چون آن زمان رسانه ها اینهمه پیش رفته نبودند)
این ترانه چند بار هم در گروه کودکان کمال طراوتی در کانادا اجرا شد

اکنون که وقت بازی است ،
شروع با ده و بیست

سی آمد از پی اش چل
شد ساده هر چه مشکل

از در رسید پنجاه
همرنگ باش و همراه

با شصت   دست در دست
باید که حلقه ای بست

آمد صدای هفتاد
ناهمدلی ور افتاد

با بانگ گرم هشتاد
آزاد باش و دلشاد

این هم نود که با صد
از گَرد راه آمد

اکنون بیا دوباره / شماره کن شماره / تا گرگ ناقلا را / پیدا کنیم ، پیدا
ده / بیست / سی / چل / پنجاه / شصت / هفتاد / هشتاد / نود / صد

گرگ آمد ، گرگ آمد
گرگ بلا به در زد
گرگ :
– گرگم و گله می برم

گله :
– چو پون دارم ، نمیذارم
( تکرار )

بازی به ما نشان داد
یگانگی ، اتحاد

در حلقه ای که بستیم
با هم یگانه هستیم

از چنگ گرگ رستیم
دندان تیز او را
از بیخ و بن شکستیم

بازی کلید شادی است
چیزی بجز صفا نِیست

بازنده یا برنده
بازی است روح خنده
(تکرار)
ده / بیست / سی / چل / پنجاه / شصت / هفتاد / هشتاد / نود / صد
ده / بیست / سی / چل / پنجاه / شصت / هفتاد / هشتاد / …… / ……

 108 total views,  2 views today