غزل ۵۴۹ از کلیّات دیوان شمس،
مطابق نسخه ی تصحیح شده ی استاد بدیع الزمان فروزانفر
اشاره ها:
۱ – آب زنید راه را: آب پاشی کنید.
۲ – مَه ده و چهار: ماه شب چهاردهم، ماه تمام، بدر کامل
۳ – سنجُق: نشان، عَلَم (سنجوق هم می نویسند)
۴ – غنچه سوار می رسد: منظور غنچه ی گل سرخ است و قدما به لحاظ تصویری گل سرخ را که نسبت به گل ها و گیاهان دیگر بوته ی بلندتری داشت، به گونه ای سواره می دیده اند و دیگر گل ها را که ارتفاع کمتری از سطح زمین داشته به عنوان پیاده و غاشیه دار.
۵ – گرد و غبار می رسد: یعنی کلمات عاجزند از اینکه حقایق را تصویر کنند و هر نوع گفت و گویی به جای آنکه کاشف حقیقت باشد، نوعی غبار برانگیختن و دور کردن ما از حقیقت است . چنانکه محمدبن عبدالجبّار نفری (قرن چهارم) گفته است« الحرف یعجز أن یُخبرَ عن نفسه، فکیف یخبرُ عنّی؟» ( حرف از اینکه از خود خبر دهد،درمانده و عاجز است، پس چون تواند از من خبر دادن؟)
اشاره ها برگرفته از کتاب دو جلدی غزلیات شمس به کوشش دکتر شفیعی کدکنی است، جلد اول، ص ۳۵۹
موسیقی همراه شهناز ۵
و اینک غزل:
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
راه دهید یار را آن مه ده چهار را
کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد
چاک شده ست آسمان غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک میدمد سنجق یار میرسد
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد
غم به کناره میرود مه به کنار میرسد
تیر روانه میرود سوی نشانه میرود
ما چه نشستهایم پس شه ز شکار میرسد
باغ سلام میکند سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد
خلوتیان آسمان تا چه شراب میخورند
روح خراب و مست شد عقل خمار میرسد
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار میرسد
682 total views, 2 views today