انگار مُرده ام …
تابوت سرد من چه غریبانه می رود
از کوچه های شهر چه بیگانه می رود
دیگر تهی شدم از هر چه هست و نیست
دیگر رها شدم از قید زندگی
دیگ جدا شدم از گریه های سرد
مُردم ز بنده گی
دیگر اسیر دست چراها نمی شوم
بازیچه ی امید به فردا نمی شوم
آسوده گشته ام زهمه هیچ و پوچ ها
روح اسیر من،
از قلعه ی اسارت جسم ستم کشم؛
آزاد گشته است،
فارغ ز حیله ی هر یاد گشته است
آرام خفته ام
آرام خفته ام و به آنها که این چنین
در روزگار شادی من گریه می کنند؛
افسوس می خورم …
(ابهام اولین شعر من بود که در مجله ی فردوسی چاپ شد و مورد استقبال بسیار قرار گرفت)
پیرایه یغمایی
674 total views, 4 views today