برلین ۱۹۰۳
امشب اشغال مداوم «کریستیانا بوهمیانس» بود. تا خرخره مشروب میخوردند و مزاحم کار من بودند.
من متوجه شدم که بعضی از آنها فهمیدند که میخواهم از «کریستیانا» و بیشتر اعضای آن بطور قطع کناره بگیرم و هر گونه ارتباط را با این حلقه به سر پرستی«ایکس» – کسی که باعث تلخ کامی زندگی من است و با من اینگونه شیطانی و غیر عادلانه رفتار میکند – ریشه کَن کنم.
همچنین برایم روشن است که باید برای رهایی از شر بیماری عصبی ام «نیو راستینا» که بانی اش آن زن دیو سیرت سالهای شکنجه است، قدمهایی اساسی بر دارم. من اکنون خوب میتوانم بفهمم که این چشم انداز خشونت بار، پی آمد بیماری مزمن و شکنجه آور من است.
من میخواهم بروم جایی را پیدا کنم ، کاملا ً ساکت – برای اینکه بتوانم در آرامش نقاشی کنم.
هنوز هم از آلمان نامههای تشویق آمیزی دریافت میکنم. در« ویمار» هر کاری که از دستشان بر بیاید برای باز گرداندنم میکنند و دو سفارش کار هم به من دادهاند. علاوه بر آن از شهر «شمنیتز»در ایالت ساکسونی از من خواسته شده که یک پرتره بکشم، اما من تا وقتی که وضع اعصابم روبراه نشده، نخواهم رفت.
به «اینگر» و «لورا » سلام برسان.
دوستدار شما : ادوارد مونک
ادوارد مونک (Edvard Munch 1944 – 1863) نقاش و طراح نروژی این نامه را زیر فشار سخت روانی، هنگامی که طعمهی مالیخولیایی شدید شده بود، برای عمه اش کارن بیلستاد (Karen Buolstad) نوشت. محرک شرایط روانی «مونک» زن پلیدی بود که سالها پیش با او روابطی نزدیک برقرار کرده و او را بطور منظم و مداوم به پرداخت هزینهی زندگی اش ناچار میکرد.
کریستینا بوهمیانس (Christiania Bohemians) گروهی از هنرمندان و نویسندگان نروژی بودند که مونش سالهای آغازین کارهای هنری اش را با آنها گذرانده بود. نقاشیهای عجیب و طلسم شدهی مونک همراه با مالیخولیای مرگ زده، جنجال ناقدان نروژی را بر انگیخت و در نتیجه مونک از نروژ خارج شد و ابتدا به پاریس و سپس به آلمان رفت. بخصوص سالهای بین ۱۸۹۲ تا ۱۹۰۸ را در آلمان بود و همان جا بود که ارزش کارهایش شناخته شد و نام هنری اش بر سر زبانها افتاد.
در ۱۹۰۸ مشکلات روانی او به جایی رسید که به درهم شکستن وضعیت جسمی و عصبی اش انجامید. بطوری که او را در آسایشگاهی در دانمارک بستری کردند. بعد از بهبود چون جزو چهار موسس هنر نوین در کنار «سزان»، «وانگوگ» و «گوگن» شناخته شد، جای والایی را در نمایشگاه ساندر باند (sonder bund ) در شهر ( ( cologne) به خود اختصاص داد. اهمیت کارهای مونک در کشور خود زمانی حاصل آمد که در برابر پول به او سفارش یک سری نقاشی دیواری برای دانشگاه «اسلو» دادند.
مونک تأثیر عظیمی روی نقاشان اکسپرسیونیست گذاشت و اکنون بهترین نقاش اسکاندیناوی زمان خود به شمار میآید. مونک هیچگاه ازدواج نکرد و تنها نوشتههای احساسی او نامههایی است که به خانواده اش بخصوص به عمه و دو خواهرش نوشته است چرا که آنها را بسیار دوست میداشت.
1,833 total views, 2 views today