درخت گیسو

منظور سیمین دانشور از ” درخت گیسو” در سووشون چیست؟
برگرفته از: مقاله «نقش گیسو در فرهنگ فارسی»، خانم پیرایه یغمایی در سایت جنگ زمان

بریدن آیینی گیسو از روزگار قدیم رسمی بسیار گسترده بوده است… در فرهنگ ایرانی هم بریدن مو، نماد شکستن ارجمندی و البته بیش‌تر سوگواری است و  اشاره به خودکشی نمادین دارد. در ادبیات فارسی به بسیاری به این موضوع اشاره شده.
زنان بختیاری در سوگ مردان بزرگ ایل گیسوان خود را پریشان می‌کنند و در سوگ نزدیکان آن‌ها را می‌برند. و این گیسوان بریده را در راه گورستان- به زیر پا می‌اندازند و لگدمال می‌کنند – به این معنا که خود پایمال این مرگ شده‌اند-  و گاهی آن را در میان جامه‌ی پاکیزه‌ای از مرده می‌گذارند و با مرده به خاک می‌سپارند و گاهی نیز به صورت آیینی، گرداگرد آن می‌نشینند و  مویه‌های غم‌انگیز می‌خوانند و بر آن می‌گریند. در منطقه‌ی گرمسیر فارس زنان این گیسوهای بریده را به درختی به نام درخت گیسو می‌آویزند و بر این باورند که با آبیاری این درخت – که اشکباری خودشان است – ، گیسوها که نماد جان از دست رفته‌ی عزیزشان است – دوباره زنده می‌شود و باز می‌گردد.
سیمین دانشور در بخشی از کتاب سووشون به درخت گیسو اشاره‌ای واضح دارد:

« زری گفت بار اول که درخت گیسو را دیدم، از دور خیال کردم درخت مراد است و لته‌های زرد و قهوه‌ای و سیاه به آن آویزان کرده اند. نزدیک که رفتم ، دیدم نه، گیس‌های بافته شده به درخت آویزان کرده‌اند، گیس‌های زنان جوانی که شوهرهایشان جوانمرگ شده بود، یا پسرهایشان، یا برادرهایشان.».
دانشور باز در جای دیگری (بعد از مرگ یوسف) به این درخت اشاره می‌کند و می‌گوید:
«حیف که من گیس ندارم، وگرنه گیسم را می بریدم و مثل آنهای دیگر به درخت آویزان می کردم.»

 3,038 total views,  4 views today