چه تدبیر ای مسلمانان
که همچنین آخرین غزل مولانا جلال الدین خشم کردم هیچ کس هشیار نیست صورتگر نقاشم دلا نزد کسی بنشین
گفت مرا آن طبیب
آن میر دروغین بین
کجا شد عهد و پیمانی که کردی؟
بگو ای یار چونی؟
ای مطرب خوش قاقا
گر جان عاشق دم زند
چون دلت با من نباشد برچرخ سحرگاه یکی ماه …
عشق گوید راه هست و رفته ام من
بت من ز در در آمد …
گه به کیسه، گه به کاسه عمر رفت
که او از دل خبر دارد
481 total views, 2 views today